"سندس" در جست و جوی حقیقت

از شهید سید مرتضی آوینی:
هیچ کس را جز یاران امام حسین (ع) راهی به سوی حقیقت نیست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
"سندس"دختری در جست و جوی حقیقت،نام کتابی نوشته ی شهیده بنت الهدی صدر است.
سندس(sondos:پارچه ی ابریشمی و زربفت،حریر لطیف و قدیمی -فرهنگ معین-)

۱۴آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی وبلاگ‌نویس باشی، هزارجا هم که نوشته‌هایت را بنویسی باز دوست داری یکسری حرف‌ها و نوشته‌ها را با مخاطبین وبلاگت به اشتراک بگذاری و آنها بخوانند و نظرشان را بگویند. دوست داری حداقل یکی از صدها اتفاقی که در اطرافت می‌افتد را در صفحه‌ی مجازی که خودت را صاحبش می‌دانی ثبت کنی!

انگار بعضی نوشته‌ها علاوه بر اینکه در سررسید و دفترچه یادداشت ثبت می‌شوند باید تایپ‌شان کرد و وبلاگ را با آن‌ها به روز کرد. مدتی که وبلاگم داشت خاک می‌خورد، دوست داشتم از کتابی که در ماه محرم خواندم بنویسم، از اینکه از کی و چگونه با کتاب انس گرفتم، از دنیای کدری که می‌دیدم و یک عینک همه چیز را برام روشن و واضح کرد، از اینکه دوست ندارم مدام عینک روی صورتم باشه و یه جورایی از ضعیف شدن چشام ناراحتم:( ، بنویسم!

دوست داشتم از انصاف، از شعر و قرارهای شعری که با انار دل(اسمی که فاطمه بر روی یکی از دوستای خوبمون گذاشت و اسم منم گذاشت حریر دل) داریم و برای هم شعر می‌خوانیم، بنویسم!

دوست دارم از پدربزرگ و مادربزرگم که مدتیه خونمون هستند و خدا توفیق خدمت بهشون رو به خانواده ما داده و پدر و مادرم مثل پروانه به دور شمع وجودشون میگردند و چقدر این مدت از برکت وجودشون خونه و زندگیمون پر نور شده، بنویسم...

و از اینکه چقدر دلم کربلا می‌خواهد دوست دارم بنویسم...

حالا به جای نوشتن از همه‌ی اینها میگم: آی آنهایی که اربعین با پای پیاده زائر کربلایید، التماس دعا...

سندس در جست وجوی حقیقت
۱۳آبان

بسم الله الرحمن الرحیم

اصلاً حسینعلیه‌السلام جنس غمش فرق می‌کند

این راه عشق پیچ و خمش فرق می‌کند

اینجا گدا همیشه طلبکار می‌شود

اینجا که آمدی کرمش فرق می‌کند...

شاعر شدم برای سرودن برایشان

این خانواده محتشمش فرق می‌کند

صد مرده زنده می‌شود از ذکر یا حسینعلیه‌السلام

عیسای خانواده دمش فرق می‌کند

تنها نه اینکه جنس غمش، جنس ماتمش

حتی سیاهی علمش فرق می‌کند

با پای نیزه روی زمین راه می‌رود

خورشید کاروان، قدمش فرق می‌کند

من از «حسینُ منی» پیغمبر خدا

فهمیده‌ام حسینعلیه‌السلام همه‌اش فرق می‌کند...

شاعر : علی زمانیان

***

آقا! همچنان دلم برات پر می‌زنه...

سندس در جست وجوی حقیقت
۰۵آبان
بسم الله الرحمن الرحیم

بعضیا تابستون که میشه از چادری‌ها می‌پرسند که با این حجاب نمی‌پزید از گرما؟!

حالا که هوا سرد شده من از خانومایی که شال و روسری‌شون رو جوری سر می‌کنند که گردن و گوشاشون در معرض هوا و باد سرده می‌پرسم، نمیچایید؟ گوشاتون یخ نمیزنه؟؟ گَل و گردنتون خشک نمیشه از سرما؟؟

سندس در جست وجوی حقیقت
۱۷مهر

بسم الله الرحمن الرحیم

صبح بود یا ظهر یا شاید هم غروب، در مکان زیبایی راه میرفتم و انگار منتظر آمدن تو بودم، چشم در چشم رهگذران میدوختم تا شاید تو باشی میانشان و ببینمت، اما نبودی، نیامدی، خُلفِ وعده کردی، شاید هم من...

شاید خوابم، خواب معمولی بوده و شاید هم...


خواب دیدم نیستی، تعبیر آمد میرسی
هر چه من دیوانه بودم، ابن سیرین بیشتر

شاعر: امیرعلی سلیمانی

***
بعدالتحریر: امروز(5شنبه) با یکی از دوستان میرفتیم بهشت زهرا که تو راه دوستم برام تعریف کرد کارت عروسیشون رو برای دفتر آقا(بیت رهبری) ارسال کردند و یه مدتی بعد از عروسیشون یه بسته پست سفارشی براشون اومده از طرف بیت رهبری به عنوان هدیه ازدواج، یه چادر سفید ِ طرح دار یا یک قرآن و کتاب مطلع عشق و یک نامه که متنش آرزوی خوشبختی و سعادت عروس و داماد -یعنی دوستم و همسرشون- بوده... به اندازه ی دوستم ذوق کرده بودم و رو پاهای خودم بند نبودم انگار برا من فرستادن اون بسته رو!
سندس در جست وجوی حقیقت
۱۵مهر

به نام خدا


درد یک پنجره را پنجره‌ها می‌فهمند
معنی کور شدن را گره‌ها می‌فهمند

سخت بالا بروی، ساده بیایی پایین
قصه تلخ مرا سُرسُره‌ها می‌فهمند

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم‌ها بیشتر از حنجره‌ها می‌فهمند

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره‌ها می‌فهمند

نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن‌ها بعد در آن کنگره‌ها می‌فهمند


شاعر: کاظم بهمنی
سندس در جست وجوی حقیقت
۱۵شهریور

بسم الله الرحمن الرحیم

این روزها بیشتر دعای سلامتی‌تان را باید بخوانیم؛

این روزها که قلب‌تان در فشار است بیشتر برایتان صدقه کنار می‌گذاریم؛

این‌روزها که شاهد جنایاتی هستید که ما حتی دل ِدیدن عکس‌های مربوط به آن جنایات هم نداریم؛ برایتان بیشتر امن یجیب می‌خوانیم

این روزها، طوفانِ قبل از آرامش حضور شماست، یا ایها العزیز...!

این زمین ِ سرد و سیاه منتظر بهار  است... اما تو باور نکن!

برایمان دعا کن!

سندس در جست وجوی حقیقت