بسم الله الرحمن الرحیم
- این پست صرفاً بیان خاطرات بنده و برای خالی نبودن عریضه است. همین!
در مدت 4 سال دانشجویی که کمتر از دو ماه دیگر از عمرش باقیست "سُندُس" در جست و جوی همه چیز بوده... از همان ترمهای اول برای آزمایشگاه جانور شناسی در جست و جوی سوسک آمریکایی بودیم تا زنده زنده گیرش بیاوریم و به داخل شیشهی حاوی الکل بیاندازیمش و بعد تشریحش کنیم. چند ترم بعدش برای آزمایشگاه فیزیولوژی گیاهی در محوطهی دانشگاه به دنبال سرشاخهی درخت سپیدار بودیم و روپوش سفید به تن و چادر به سر بین درختان در جست و جوی درخت سپیدار بودیم و وقتی یافتیمش با دو همکلاسی همراهمان با چشمانی گرد و قیافههایی آویزان به هم نگاه میکردیم که حالا چگونه از این درخت صاف و دراز بالا برویم و سرشاخهاش را ببریم که خدا را شکر دیدن باغبانان که در آن نزدیکی در حال آب دادن چمن بودند مشکل را حل کرد... امروز هم برای مطالعه فاکتورهای مهم آب، با یکی از هم کلاسیها در جست و جوی منبعی از آب بودیم که بتوانیم بعد از اندازهگیری دمایش، از عمقِ آن آب برداشت کنیم. ما که در یک دستمان دماسنج و در دست دیگرمان شیشه بود داشتیم برای همکلاسیمان عمق این فاجعه را تشریح میکردیم که اگر فقط در جوبهای عمیق دانشگاه آب باشد باید با همین چادرمان خم بشویم و تا کمر به داخل جوب برویم! و یحتمل از دل لجنهایش آب برداریم که خدا را شکر صدای فوارههای حوضِ داخل پارکِ کنار خوابگاه، بساط شادی ما را فراهم آورد و در صحت و سلامت و حفظ عزتمان! جست و جوی آب نیز به پایان رسید.
یک ترمی نیز در جست و جوی جمع آوری نمونه های گیاهی و خشک کردن شان بودیم، در کل فعالیتهای درسیمون به روحیاتمان شدیدن میآید و در جست و جو بودن در خون ماست انگار!! :)))
البته در جست و جوی حقیقت بودن کجا و در جست و جوی مواردی که در بالا ذکر شد کجا! خدا خودت هوایمان را داشته باش و عاقبتمان را در صراط مستقیم ختم به خیر کن